۱۳۹۳ شهریور ۷, جمعه

م. ک. فورت٬ نظریه‌ی شناخت

م. ک. فورت٬ نظریه‌ی شناخت
نظریه‌ی شناخت در سه بخش است و چهارده فصل دارد. در فصل اول پس از بیان نظریه‌های غیرعلمی و کهنه در باب رابطه‌ی ذهن و جسم و بازگویی پندارهایی که آن دو را از هم متمایز می‌شمارند٬ چنین آمده است: "ماده‌گرایی جدید که با نتیجه‌گیری‌های بررسی‌های علمی در شکل‌های زندگی آلی و نیز با مفهوم تکامل مجهز است٬ قادر به ارائه‌ی جوابی قاطع به پنداشت انگارگرانه‌ی ذهن می‌باشد. ذهن محصولی از رشد و توسعه‌ی تکاملی حیات است... ذهن منتزع از جسم وجود ندارد." در فصل دوم ذهن به‌عنوان محصول و بازتابی از ماده٬ مختصری از نتیجه‌گیری‌های عمده‌ای که علم راجع‌به روابط بین ماده و ذهن بدان رسیده است و تمام بررسی‌های علمی آن را تایید کرده‌اند٬ بازگو شده است. در فصل سوم از کار اجتماعی و تفکر اجتماعی٬ سخن می‌رود٬ زیرا "شالوده‌"ی فعالیت اجتماعی انسان کار است. در جریان کار است که انسان پیش از همه ادراکات خویش را گسترش می‌دهد و مغز خود را برای فکر کردن به‌کار می‌گیرد..." در فصل چهارم٬ از اندیشه٬ زبان و منطق گفت‌و‌گو می‌شود و سخن گفتن وسیله‌ی ارتباط اجتماعی انسان توصیف می‌شود. در فصل ششم از تشکیل و تکامل ایدئولوژی٬ بازتاب ایدئولوژیک واقعیت٬ نقد ایدئولوژی‌ها٬ حقیقت و پندار در ایدئولوژی‌های٬ ایدئولوژی علمی و ایدئولوژی پنداری بحث می‌رود. در فصل‌های ۷٬ ۸٬ ۹ نخست به بررسی تکامل پیش‌فرض‌های ایدئولوژیک می‌پردازد٬ سپس تکامل انگارهای علمی را می‌کاود. در فصل دهم از حقیقت مطلق و جزئی٬ حقیقت و خطا٬ نسبت حقیقت٬ حقیقت نسبی و مطلق٬ علیت٬ زمان و مکان و پیش‌رفت حقیقت٬ سخن گفته شده است. در فصل یازدهم در باب شناخت چنین آمده است: شناخت ما جمع پنداشت‌ها٬ نظرات و گزاره‌هایی است که٬ تا جایی که امکان دارد٬ به‌عنوان بازتاب‌های صحیح واقعیت عینی آزمون گشته‌اند و پای گرفته‌اند." در فصل‌های بعدی از رشد شناخت٬ ضرورت آزادی و تحقق آزادی بحث شده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر