لویی آگوست بلانکی٬ بلانکیبودن (مجموعه مقالات)
لویی آگوست بلانکی (زادهی ۸ فوریه ۱۸۰۵ – درگذشتهی ۱ ژانویه ۱۸۸۱) فعال
سیاسی فرانسوی بود. او در پوگت-تینیرز، آلپ-ماری به دنیا آمد. پدر او ژان
دومینیک بلانکی معاون فرماندهی وقت بود. او هم در حقوق و هم در پزشکی
تحصیل کرد اما خیلی زود به سیاست روی آورد. آرا انقلابی بلانکی زیر نفوذ
بابوفیسم شکل گرفت و در مارکس نفوذ کرد. اثر عمدهی وی کتاب انتقاد اجتماعی
(۱۸۶۹) است. بلانکی ماتریالیست و راسیونالیست بود و به پیشرفت بیپایان
تاریخ باور داست. و بر آن بود که تاریخ از مرحلهی فردیت مطلق که روزگار
انسان وحشی است، به سوی سوسیالیسم - جامعهی آینده که «تاج سر تمدن» است-
در حرکت است. او در انقلاب ژولای در ۱۸۳۰ نقش مهمی داشت و به جرم دفاع از
جمهوریخواه در دوران حکومت لوییس فیلیپ بارها به زندان افتاد. او در ۱۸۴۰
به جرم شرکت در شورش مسلحانه به مجازات اعدام محکوم شد اما این مجازات
بعدها به حبس ابد تخفیف داده شد.او در جریان انقلابات ۱۸۴۸ آزاد شد و به
مبارزه ادامه داد. در سال ۱۸۴۹ مجددا به ده سال زندان محکوم شود. در ۱۸۶۵
او از زندان فرار کرد و در خارج از کشور به تبلیغ علیه حکومت پرداخت. در
۱۸۶۹ بر طبق عفو عمومی او هم توانست به فرانسه بازگردد. او در این دوره به
اعمال قهرآمیز بیشتری روی آورد و این در ۱۸۷۰ با دو حملهی مسلحانهی
ناموفق مشخص است. یکی در ۱۲ ژانویه و در تشیع جنازهی ویکتور نوآ،
روزنامهنگاری که توسط پیِر بناپارت کشته شد و دومی در ۱۴ آگوست که او
رهبری حملهای به پادگانی نظامی را به عهده داشت. پس از انقلاب ۴ سپتامبر و
سقوط امپراتوری، بلانکی بر فعالیت خود افزود و باشگاه و نشریهای با نام
“میهن در خطر” تاسیس کرد. او یکی از گروههایی بود که در ۳۱ اکتبر بخشی از
قدرت را در اختیار گرفت و به همین جرم در ۱۷ مارس سال آینده دوباره به
اعدام محکوم شد. چند روز پس از آن شورشی که نهایتا منجر به تاسیس کمون
پاریس شد درگرفت و بلانکی با اینکه خود در زندان بود به عنوان صدر دولت
حاصل از قیام اعلام شد. با اینکه او در زمان تشکیل کمون در زندان بود و
نقشی عملی نداشت در ۱۸۷۲ او به همراه سایر اعضای باقیمانده از کمون به
تبعید محکوم شد اما به علت شرایط بد جسمی این تبعید به حبس در یک زندان
تخفیف داده شد. در ۱۸۷۹ او به عنوان نایب بوردو انتخاب شد. گرچه آن
انتخابات غیرمعتبر اعلام شد به هرحال بلانکی از زندان آزاد شد و بلافاصله
به ادامهی تبلیغات خود پرداخت. او پس از یک سخنرانی در میتینگی انقلابی در
پاریس سکته کرد و نهایتا در ۱ ژانویه ۱۸۸۱ جان سپرد و در گورستان پرلاشز
به خاک سپرده شد. دفاع مصالحهناپذیر او از سوسیالیسم و عزم او در استفاده
از راههای قهرآمیز برای رسیدن به آن باعث شد که او در تمام عمر خود با
تمام دولتهای فرانسه سر جنگ داشته باشد و نیمی از عمر خود را در زندان
بگذراند. علاوه بر مقالات متعدد او در نشریات مختلف آثار زیادی از او به
چاپ رسیده است و برای مثال بعضی نوشتههایش در مورد مسائل اقتصادی و
اجتماعی پس از مرگش تحت عنوان سوسیالیسم انتقادی در ۱۸۸۵ به چاپ رسیدند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر