م. ک. فورت٬ نظریهی شناخت
نظریهی
شناخت در سه بخش است و چهارده فصل دارد. در فصل اول پس از بیان نظریههای
غیرعلمی و کهنه در باب رابطهی ذهن و جسم و بازگویی پندارهایی که آن دو را
از هم متمایز میشمارند٬ چنین آمده است: "مادهگرایی جدید که با
نتیجهگیریهای بررسیهای علمی در شکلهای زندگی آلی و نیز با مفهوم تکامل
مجهز است٬ قادر به ارائهی جوابی قاطع به پنداشت انگارگرانهی ذهن میباشد.
ذهن محصولی از رشد و توسعهی تکاملی حیات است... ذهن منتزع از جسم وجود
ندارد." در فصل دوم ذهن بهعنوان محصول و بازتابی از ماده٬ مختصری از
نتیجهگیریهای عمدهای که علم راجعبه روابط بین ماده و ذهن بدان رسیده
است و تمام بررسیهای علمی آن را تایید کردهاند٬ بازگو شده است. در فصل
سوم از کار اجتماعی و تفکر اجتماعی٬ سخن میرود٬ زیرا "شالوده"ی فعالیت
اجتماعی انسان کار است. در جریان کار است که انسان پیش از همه ادراکات خویش
را گسترش میدهد و مغز خود را برای فکر کردن بهکار میگیرد..." در فصل
چهارم٬ از اندیشه٬ زبان و منطق گفتوگو میشود و سخن گفتن وسیلهی ارتباط
اجتماعی انسان توصیف میشود. در فصل ششم از تشکیل و تکامل ایدئولوژی٬
بازتاب ایدئولوژیک واقعیت٬ نقد ایدئولوژیها٬ حقیقت و پندار در
ایدئولوژیهای٬ ایدئولوژی علمی و ایدئولوژی پنداری بحث میرود. در فصلهای
۷٬ ۸٬ ۹ نخست به بررسی تکامل پیشفرضهای ایدئولوژیک میپردازد٬ سپس تکامل
انگارهای علمی را میکاود. در فصل دهم از حقیقت مطلق و جزئی٬ حقیقت و خطا٬
نسبت حقیقت٬ حقیقت نسبی و مطلق٬ علیت٬ زمان و مکان و پیشرفت حقیقت٬ سخن
گفته شده است. در فصل یازدهم در باب شناخت چنین آمده است: شناخت ما جمع
پنداشتها٬ نظرات و گزارههایی است که٬ تا جایی که امکان دارد٬ بهعنوان
بازتابهای صحیح واقعیت عینی آزمون گشتهاند و پای گرفتهاند." در فصلهای
بعدی از رشد شناخت٬ ضرورت آزادی و تحقق آزادی بحث شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر