فروغ اسدپور٬ رئالیسم انتقادی
رئالیسم انتقادی نامی است که به فلسفهی علم روی باسکار دادهاند. چیزی که
او خود در آغاز کار٬ رئالیسم استعلایی مینامیدش ولی بعدها به دلیل مسطلح
شدن نام رئالیسم انتقادی مجبور به پذیرش این نام شد. پس از چاپ کتاب
دیالکتیک: نبض آزادی عدهای فلسفهی او را رئالیسم انتقادی-دیالکتیکی نیز
نامیدند اما نام عمومی و شناختهشدهی آن هنوز هم رئالیسم انتقادی است.
رئالیسم انتقادی به عنوان فلسفهی علم بیش از دو دهه است که در دانشگاههای
غرب رقیب جدی فلسفهی پوزیتیویستی علم و روششناختیهای تجربی و متداول
محسوب میشود.
هدف از نوشتار پیشرو معرفی مختصری از فلسفهی رئالیستی علم و دستگاه فلسفی باسکار است. این معرفی به ویژه از آن رو اهمیت دارد که رویکردهای غیررئالیستی/غیرماتریالیستی در دهههای اخیر در همهی زمینههای رشد چشمگیری داشتهاند.
شکست سوسیالیسم واقعا موجود٬ پیروزی سرمایهداری که به نظر میرسد جز خود دشمنی پیش روی خویش نداشته باشد٬ فقدان انسجام نظری و برنامه در جنبشهای کارگری-سوسیالیستی و دیگر جنبشهای مترقی و رویگردانی عدهی کثیری از روشنفکران سابقا مارکسیست از نظریات علمی و دیالکتیکی٬ موجب بازگشت انواع و اقسام نحلههای ایدهآلیستی و فرهنگگرا به دانشگاهها و عرصهی نظریهی اجتماعی گشت که همانا از افق پیش روی جنبش ضدسرمایهداری تصویری حقیر و نازل به دست میدهد. نظریهی باسکار در این بحبوبه میتواند کمکی باشد برای بازسازی فلسفی و نظری یک جنبش روشنگری نوین سوسیالیستی. زیرا که باسکار سعی دارد تا همهی سنت تاکنونی علم و فلسفه را نقد و بررسی و سپس بازسازی کرده و از آن سنتزی نو به دست بدهد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر